چند روز پیش یه جایی مطلبی راجع به یه دختر خانم مذهبی خونده بودم که یکی از خواستگاراش یه آقای متدین و تحصیلکرده ای بود که ظاهرا در تمام زمینه ها با هم تفاهم داشتن جز اینکه خانواده دختر خانم بخاطر اختلاف سطوح مالی یا تفاوت فرهنگ دو خانوده با این وصلت موافقت نکردند و علیرغم تفاهم کامل این دختر خانم و اون آقا و از همه مهمتر علیرغم علاقه شدیدی که به همدیگه پیدا کرده بودند قضیه منتفی شد . آقا بعد از یک سال ازدواج کرد و اما دخترخانم با این محبتی که هنوز از اون آقا در دل داشت و نمی تونست ازش خلاص بشه به دنبال مشاوره و راه درمانی برای خروج از این معضل بود و در حقیقت در جهنم محبت دست و پا میزد . اتفاقا در پاسخ مشاوره ، جوابهای خیلی خوبی هم داده بودند ، اما تقریبا همه از یک نکته مهم در باره این خانم غافل بودند اونم اینکه حالا با این محبت یکطرفه که داره خردش میکنه و با مشغولیت عاطفی که تفکر سالم و متمرکز رو ازاو سلب کرده ، چه کنه ؟
خیلی ها در مشاوره اشتباهاتش رو برشمرده بودند یعنی فقط گفته بودند اشتباهتون این بود که قبل از قطعی شدن مساله و موافقت خانواده باب محبت قلبی رو باز کردید ، بعضی هم میگفتند از اول اشتباهتون این بود که مستقیما بدون دخالت خانواده اقدام به صحبت در این زمینه کردید و...
در یک کلام میشه گفت بیشتر توصیه هایی که به ایشون شده بود توصیه های پیشگیری بود نه درمان در حالی که اون خانم تنها توصیه قرانی یا دینی - یا هرچیز دیگه که اسمش رو بگذارین – برای خروج از این معضل می خواست .
بهر حال خیلی ناراحت شدم ، خیلی توفکر رفتم که چطور میشه یه دختر خانمی که تمامی معیارهاش برای ازدواج معیارهای دینی وخداپسندانه ایه ، ناگهان دچار چنین مشکلی بشه و چقدر براش سخته چنین وضعیتی رو تحمل کنه و راهی برای بازگشت به آرامش ، نداشته باشه .
از باب مشورت با چند نفر از دوستانم این مساله رو مطرح کردم ، دیدم وضعیت وخیم تر از اونیه که من فکر می کردم ، قصد من مشورت بود اما فهمیدم هر کدوم به نوعی در یه مقطعی گرفتار چنین معضلی بودند .پرسیدم برای حل قضیه چه کردید ؟ یا مثلا برای مشاوره گرفتن کجاها مراجعه کردید ؟گفتند : فکر میکنی اگه یه خانم اونم از نوع مذهبیش بره بگه من چنین مشکلی دارم ، درباره اش چی فکر میکنن ؟! می گن "چه دختر بی حیایی !!! خوبه چادریه ، خوبه مذهبیه !! کجای دین اسلام اجازه داده تو کسی رو دوست داشته باشی بدون اینکه مطمئن باشی می تونی باهاش ازدواج کنی ؟ جوونین دیگه عقلتون به چشمتونه وقتی تو روایات اومده نگاه به نامحرم تیری از ناحیه شیطانه گوش نمی دین کار به اینجاها میکشه دیگه ؟"
می گفت : می دونی اینها نمی تونن بفهمن که گاهی وقتها ناگهانی محبت یکی وارد قلب آدم میشه یعنی چی ؟نمی تونن بفهمن دست خودت نیست یعنی چی ؟ تو میخوای یکی رو دوست نداشته باشی ولی در یه مقطعی اختیار دلت از دستت بیرون میره حالا دنبال یکی میگردی بهت کمک کنه مشکلت رو حل کنی ، آبروت رو میذاری کف دستت و صادقانه مساله ات رو مطرح میکنی ، همه میشن غلط گیر ، همه ذره بین غلط یابشون رو روت زوم میکنن " نباید می کردی ، نباید میدیدی ، نباید می گفتی ، نباید ، نباید ، نباید ..." منصف ترینشون هم میگه " خب دیگه قسمت نبود " اصلا نمی گیرن ، بابا تو میخوای از این مشکل خلاص بشی ، دنبال راه میگردی تا این محبت رو از دلت بیرون کنی ، طرف جای راهنمایی ، یکی به نعل میزنه یکی به میخ . تازه بعد از این که آبروت رفت میبینی هیچ کس هم کمکت نکرده و راه چاره رو نشونت نداده . اینجاست که به این نتیجه میرسی که چون مذهبی هستی برای اینکه وجهه خودت رو حفظ کنی و کسی هم راجع به تو بد فکر نکنه ، دست و پا زدن ، تو همون جهنم ، قابل تحمل تره . تو باید بسوزی ودم نزنی تا کسی نفهمه ! چون این مسائل گفتنی نیست و اصولا برای دیگران قابل درک نیست .
بنده خدا می گفت " این بهترین وجهشه ، وجه بدترش اینه که بعضی دخترها با خانواده ها لج میکنن و به اولین خواستگار بعدی – هرکس که می خواد باشه – جواب مثبت میدن ، یعنی از چاله به چاه میافتن . حالا کی جوابگوی این عاطفه های له شده و آسیب دیده است ؟من نمی دونم ! حالا کی باید آگاهی درست می داد و نداد ؟ من نمی دونم ! ما که قانون زمان مشمول حالمون شد ، شایدم بهترین راه حلش همین باشه . اما خدا میدونه که لحظه به لحظه اش جهنم و سوختن بود ، محبت سوخته ، عاطفه سوخته ، احساسات سوخته ...
خیلی متاسف شدم البته قبلا هم با موارد اینطوری مواجه شده بودم و درد دلهای اینچنینی رو شنیده بودم ، اما به این وخامت نه ، کسی نخواسته باشه کسی رو دوست داشته باشه ولی نتونه ! رقت آوره !!!
گفتم : علیرغم اینکه چندان منصفانه حرف نمی زنی ولی من حرفها ت رو بطور کلی قبول دارم .اما چرا فکر میکنی سوالت جواب نداره ؟ فقط چون از چند نفر پرسیدی که نتونستن جواب بدن ؟ اتفاقا تو همون موضوعی که خونده بودم و براتون گفتم چند تا راه حل جالب ارائه شده بود ، البته یه مقدار کمرنگ عنوان شد اما راه های دیگری هم به نظر من برای خروج از این معضل وجود داره که اتفاقا به درد مذهبی ها میخوره یعنی کسایی که ادعا میکنن اسلام و قران براشون اهمیت داره ، قران هم راههایی نشون داده
نظرات شما: نظر