تکامل دین و اختلاف شرایع
از مطالب گذشته روشن شد که «دین » اصول اعتقادى ثابت مطابق نیازهاى فطرى بشرى است ; و «شریعت » تعدادى احکام فردى و اجتماعى است که بعضى از آن ها بر حسب ضرورت و تحول نیازهاى بشر قابل تغییر است . به دیگر سخن ، ماهیت دین در همه اعصار یکى است ; امّا با بالا رفتن استعدادها و قابلیت هاى مخاطبان ، دین نیز جامع تر مى شود . استاد شهید ، تعدد پیامبران را به تعدد معلمان و کتب آسمانى به کتب درس دوره هاى مختلف تحصیلى تشبیه مى کند و مى گوید : «بشر در تعلیمات انبیاء مانند یک دانش آموز بوده که او را از کلاس اول تا آخرین کلاس بالا برده اند . این تکامل دین ]است[ نه اختلاف ادیان . قرآن هرگز کلمه دین ]را [به صورت ادیان نیاورده است .»•
خطاى تشبیه پیامبران به فلاسفه
مدعیان پلورالیزم پنداشته اند که همان طور که در جهان نه یک فلسفه بلکه فلسفه هاى مختلفى هست که نشأت گرفته از اختلاف اندیشه هاست ; به همین شکل نیز ادیانى که پیامبران مختلف مى آورند ، مانند مکاتب فلسفى ، رنگ اختلاف به خود مى گیرند .
بطلان این قیاس نیازمند توضیح بیشترى نیست زیرا منشأ اختلاف در فلسفه ها به اختلاف فیلسوفان و افکار مختلف یک فیلسوف بر مى گردد ; در حالى که مصدر ادیان ، خداوند حکیم و عالم است که علم او ازلى و تغییر ناپذیر است . پیامبران ، علاوه بر برخوردارى از نبوغ ، از طریق وحى به مبدأ هستى و علم ازلى نیز متصل اند .
«تفاوت پیامبران با نوابغ و فلاسفه بزرگ این است که فلاسفه هر کدام مکتب مخصوص به خود داشته اند ، از این رو همیشه در جهان فلسفه ها وجود داشته نه فلسفه ; ولى پیامبران الهى همیشه مؤید و مصدّق یکدیگر بوده اند و یکدیگر را نفى نکرده اند ، هر کدام از پیامبران اگر در محیط و زمان پیامبر دیگر مى بود مانند او قانون و دستورالعمل مى آورد .»•
راز ختم نبوت
از مطالب گذشته مى توان به راز ختم نبوت به دست پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) پى برد زیرا انسان بعد از طى مراحل مختلف ، قابلیت دریافت برنامه کلى هدایت خود را پیدا مى کند و از این مرحله به بعد انسان با رشد و تکامل عقلانى خود مى تواند بدون پیامبر و با اتکا به کتاب مقدس او و ائمه هدى طى طریق نماید ، همان گونه که شهید مطهرى مى گوید :
«بشر در مسیر تکاملى خود مانند قافله اى است که در راهى و به سوى مقصد معینى حرکت مى کند ، ولى راه را نمى داند . هر چند یک بار به کسى برخورد مى کند که راه را مى داند و با نشانه هایى که از او مى گیرد دهها کیلومتر راه را طى مى کند.. . تا تدریجاً خود قابلیت بیشترى براى فراگیرى پیدا مى کند و مى رسد به شخصى که نقشه کلى راه را از او مى گیرد و براى همیشه با در دست داشتن آن نقشه از راهنمایى هاى جدید بى نیاز مى گردد .»•
نام احمد نام جمله انبیاست *** چون که صد آمد نود هم پیش ماست
تا اینجا ما به تحلیل دو اصل مهم «ضرورت دین » و «وحدت دین » پرداختیم . این دو بحث نقش کلیدى در روشن شدن زوایاى بحث «پلورالیزم » دارد و بعد از گذر از این دو مرحله انسان براى تعیین دین حق و برتر ، از بین ادیان مختلف ، نیازمند معیارهایى براى تعیین و شناخت دین حق است .
البته ملاک و معیار تشخیص دین حق از باطل را مى توان از دو نظر متفاوت یعنى درون دینى و بیرون دینى جستجو کرد امّا در این جا به ادله اى که شهید متفکر بدان اشاراتى داشته است ، بسنده مى کنیم .•
1ـ حکم عقل به انتخاب دین کامل و برتر
گفتیم که عقل بعد از احساس ضرورت و وحدت دین الهى به انتخاب دین بدون فحص از حقانیت و برترى آن نسبت به ادیان دیگر ، اکتفا نمى کند بلکه دنبال معیار مى گردد .
یکى از این ملاکها ارزیابى و سنجش ادیان موجود از نظر جامعیت و مطابقت با نیازهاى فطرى انسان است که در اینجا به مقایسه دو دین بزرگ جهان که مدعى حقانیت نیز هستند ، یعنى اسلام و مسیحیت ، مى پردازیم :
1ـ جهان بینى اسلام بر اصل توحید استوار است و جهان بینى مسیحیت بر تثلیث (متى 28 :19 ـ یوحنا 5 :20 ـ اول قرنتیان 8 :6)
2ـ وحى مُنْزَل بودن قرآن کریم ، دست نویس و جبرى بودن انجیل .
3ـ اشتمال قرآن بر تعدادى مضامین عالى و انواع اعجاز ; و اشتمال کتاب مقدس بر آموزه هاى ناسازگار با عقل مانند تجسم خدا و گناه فطرى و مسأله فدیه (یوحنا 16 :7 ، یوحنا 4 :26 ، یوحنا 14 :16 ، رومیان 3 :20 و 24 ، رومیان 5 :12 و کتاب هوشیع نبى 9 :5 ـ 10)
4ـ داعیه جهانى بودن اسلام و نسخ ادیان پیشین ، اعلام موقتى بودن تورات و انجیل و بشارت به ظهور پیامبر پسین .
(یوحنا 16 :7 ، کتاب هوشیع نبى 9 :5 ـ 10)
5ـ عدالت و ظلم ستیزى اسلام ; توصیه به ستم پذیرى از اشخاص و حکومت در انجیل (متى 5 :38 ، متى 22 :21 ، متى 2 :17 ، لوقا 20 :25 ، متى 22 :18 ، مدقس 12 :15)
6ـ و بالاخره وجود قوانین و احکام اجتماعى ، اقتصادى ، حقوقى ، جزایى در اسلام ، منطبق با نیازهاى فطرى بشرى مثل اصل شورا ، قداست شغل ، حرمت رشوه ، ربا و احتکار ، توصیه به دفاع از حقوق خصوصى و اجتماعى و جهاد در مقابل متجاوزان ، احکام حدود و دیات به منظور اصلاح جامعه و پیشگیرى از وقوع جرایم .
2ـ خود سوز بودن پلورالیزم
به نظر مى رسد نظریه پلورالیزم و پذیرش حقانیت ادیان ، وقتى پایش به قلمرو دین اسلام برسد یعنى مطابق مبناى خود بخواهد حقانیت اسلام را نیز بپذیرد ، دست به انتحار زده است . توضیح این که پذیرفتن حقانیت دین یهود یا مسیح هیچ منافاتى با پذیرش حقانیت ادیان دیگر ندارد بلکه چه بسا مطابق اصول یهود و مسیح نیز باشد چرا که در آن ها وعده و بشارت ظهور دین بر حق پسین داده شده است و شخص معتقد به پلورالیزم مى تواند بعد از پذیرش حقانیت یهود و مسیح سراغ ادیان دیگر برود ; امّا وقتى آیین اسلام را نیز یکى از ادیان بر حق معرفى مى کند معناى آن این است که اسلام و اصول مسلم آن نیز برخاسته از حقیقت است . در اینجاست که با یکى از اصول مسلم اسلام یعنى اصل «نسخ » ـ که بر انقضاء حقانیت ادیان پیشین دلالت مى کند ـ مواجه مى شود . در این صورت ، اگر آن را نیز بپذیرد ، لازمه اش دست کشیدن از ادعاى تعدد ادیان است . شهید مطهرى در این زمینه گفته است :
«لازمه ایمان به همه پیامبران این است که در هر زمانى تسلیم شریعت همان پیامبرى باشیم که دوره اوست ، و قهراً لازم است در دوره ختمیه آخرین دستورهایى که از جانب خدا به وسیله آخرین پیامبر رسیده است عمل کنیم و این لازمه اسلام یعنى تسلیم شدن به خدا و پذیرفتن رسالتهاى فرستادگان اوست .»•
3ـ حکم عقل به پیروى از پیام آخر
بعد از پذیرفتن حقانیت ادیان در عرض هم ، عقل دلیلى دیگر براى انتخاب اسلام مى یابد و آن این که عقل حکم مى کند که مکلّف ، پیام و تکلیف آخر مولى را براى خود مبناى عمل و حجت قرار دهد . از این رو مى باید اسلام را برگزید .
«لازمه تسلیم خدا شدن پذیرفتن دستورهاى اوست و روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور خدا همان چیزى است که آخرین رسول او آورده است .»•
4ـ ادله نقلى
استاد شهید در تأیید مدعاى خویش و ردّ تعدد ادیان در مواضع مختلف به آیات الهى تمسک کرده اند که برخى از آن ها ذکر شد . در این جا به آیات دیگر اشاره مى کنیم :
«وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الاِْسْلَـمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الاَْخِرَةِ مِنَ الْخَـسِرِینَ ; (آل عمران ، 85) هر کس غیر از اسلام دین بجوید ، هرگز از او پذیرفته نشود و او در جهان دیگر از جمله زیانکاران خواهد بود» .
آیه دیگر که خطاب به اهل کتاب است که اگر آنان اسلام آورند در هدایت و صراط مستقیم هستند . «فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ» (آل عمران ، 20) .
خداوند «اسلام » را دین حقیقى در نزد خود توصیف مى کند : «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الاِْسْلَـمُ» (آل عمران ، 19) .•
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَ إِبْرَ هِیمَ وَ جَعَلْنَا فِى ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتَـبَ فَمِنْهُم مُّهْتَد وَ کَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَـسِقُونَ * ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَى ءَاثَـرِهِم بِرُسُلِنَا ; (حدید ، 26و27) یعنى ما قبلا نوح و ابراهیم را فرستادیم و در نسل این دو «پیامبرى » و کتاب قرار داده ایم ، بعضى از اینها هدایت شده و بیشترشان فاسق بودند ، سپس ما پیغمبران خود را یک یک پشت سر یکدیگر قرار دادیم » . استاد شهید از این آیه چنین نتیجه گیرى مى کند :
«کلمه فَفّینا مصدرش تقفیه و از ماده فقا است ، قفا پشت گردن را مى گویند . وقتى که افرادى ردیف و پشت گردن دیگرى بایستند ، مثل یک صف نظامى ، چهره هر یک از آن ها به پشت گردن دیگرى است .. . جمله «ثم قفیّنا على ءاثرهم » متضمن این نکته است که هر پیغمبر بعدى از همان راه رفته است که پیغمبران قبلى رفته اند ; یعنى کسى خیال نکند پیغمبران راههاى مختلف دارند ; راه یکى بوده ، از نوح تا خاتم الانبیاء راه یکى است .. . «آثار» جمع «اثر» است و اثر یعنى جاى پا ، پیغمبران هر کدام آمدند پا جاى پاى دیگران گذاشتند.. . راه انبیا یک راه بیشتر نیست .»
1 . مجموعه آثار ، ج 2 ، ص 181 .
1 . مقدمه اى بر جهان بینى اسلامى (وحى و نبوت ) ، ص 165 و نیز 146 .
1 . مجموعه آثار ، ج 3 ، ص 161 .
1 . اقتباس از مقدمه اى بر جهان بینى اسلامى ، ص 209 تا ص 232 ، (وحى و نبوت ) .
1 . عدل الهى ، ص 268 .
1 . عدل الهى ، ص 271 .
1 . عدل الهى ، ص 270 و 310 ; مقدمه اى بر جهان بینى اسلامى ، ص 165 .
نظرات شما: نظر