بنام خدا
خداوند جهان هستی را بر اساس سنّت هایی آفریده و بر اساس سنّتها و قوانین الهی، جهان هستی و از جمله انسانها اداره میشوند. این سنّتها همان گونه که خداوند در قرآن فرموده است، قابل تغییر و تبدیل نیست.
یکی از سنتهای الهی برای جامعه انسانی آن است که: "خداوند سرنوشت هیچ گروهی را تغییر نمیدهد، مگر آن که سرنوشت خویش را تغییر دهند".(1) بر اساس این سنت الهی، انسانهای نیک کردار و پیروان ادیان الهی اگر بخواهند مغلوب ستمگران واقع نشوند و حاکمان زمین بوده و زیر سلطه انسانهای نابکار قرار نگیرند، باید خود بخواهند و پس از خواستن و اراده، گامهای عملی برای رسیدن به این هدف را بردارند و شرایط رسیدن به آن را فراهم کرده و موانع را از بین ببرند.
باید دست از ضعف و سستی و تن به ستم دادن برداشته و هر آنچه را که برای رسیدن به مقصود و دست یافتن به حاکمیت لازم است، فراهم آورند. این جهان آن گونه آفریده شده که اگر زمانی تمام شرایط و علت یک چیز فراهم آمده و موانع آن برداشته شده باشد، معلول پدید خواهد آمد. خداوند این سنّت را تغییر و تبدیل نمیکند. حال اگر انسانهای شایسته و درستکار در اقلیّت قرار داشته باشند و یا بسیاری از آنها سلطه حاکمان نابکار را پذیرفته باشند و یا اگر نپذیرفتهاند، کاری برای رفع آن انجام ندهند، نخواهند توانست بر جایگاه حکومت و سلطه قرار گرفته و کافران و نابکاران را مغلوب کنند. اگر در برههای کوتاه مانند زمان صدر اسلام و دورهای دیگر پیروان ادیان الهی و انسانهای درستکار بر قدرت و حکمرانی دست یافتند، برای آن بود که مقدّمات و شرایط لازم فراهم شده بود، نه آن که خداوند سنت خویش در جامعه انسانها را تغییر داده و از راه اعجاز و یا به طور مستقیم، دست به تغییر و تبدیل زده باشد.
در ضمن باید توجه داشت که پیرو ادیان الهی بودن، دلیل بر درستکار بودن انسان و یا شایستگی او نیست. چه بسا بسیاری از انسانها هنگامی که پیشرفت دین و پیروان ادیان را دیدهاند، به سوی دین گرایش یافته و با حربه دین و دینداری به خواستههای ناشایست خود دست یافتهاند؛ یعنی اگر چه حتی در برخی برهههای تاریخ، ظاهراً تسلّط و حکومت با پیروان ادیان بوده و حاکمان انسانهای دیندار بودهاند، اما حکومت به معنای تسلّط و حکومت دین و عدالت و درستکاری نبوده است. در عین حال به این نکته نیز باید توجه داشت که مغلوب بودن دینداران و انسانهای درستکار در بسیاری از برهههای تاریخ به معنای مغلوبیت حقیقت دین نیست که ضعفی در دین باشد، بلکه مشکل از دینداران است که به حقیقت آموزههای دین (که آنها را به درستکاری و عدالت و نفی سلطه) خوانده، آن گونه که باید عمل نکردهاند. حتی میتوان گفت پیامهای اسامی ادیان بزرگ همیشه غالب و جاودانه بوده است. بعد از هزاران سال هنوز میبینیم که این پیامها میان انسانها زنده و جاودان است. جالب آن که انسانهای نابکار برای حکومت و تسلّط بر انسانها، هیچگاه چهره واقعی خود را نشان نداده و سعی نمودهاند در لباس درستی و درستکاری و عدالت، بر انسانها حکومت نمایند. این خود نشانه جاودان بودن دین و پیامهای الهی است که حتی نابکاران برای استمرار حکومت خویش از آنها بهره میبرند.
از طرف دیگر اگر خداوند میخواست پیامبران و انسانهای شایسته تنها به حکومت و حکمرانی دست یابند و بر کافران و ستمگران تسلّط یابند، راه یافتن انسانها به سوی دین و گرایش آنها به دین و پیامبران الهی باشد با خلوص نیت صورت نمیگرفت، یعنی چون میدیدند در هر حال پیامبران و انسانهای برگزیده الهی به حکومت و سلطه دست مییابند، آنها با انگیزههای مادی به سوی دین روی میآوردند و هدف پیامبران که هدایت انسانها به سوی خداوند و رساندن بشر به سوی کمال و سعادت با پذیرش آگاهانه و خالصانه دین الهی بود، تحقق نمییافت.
امیرالمؤمنان در یکی از بخشهای خطبه قاصعه میفرماید: "اگر خداوند اراده میفرمود، به هنگام بعثت پیامبران، درهای گنجها و معدنهای جواهرات و باغهای سرسبز را روی پیامبران میگشود و پرندگان آسمان و حیوانات وحشی زمین را همراه آنان به حرکت در میآورد، اما اگر این کار را میکرد، آزمایش از میان میرفت و پاداش و عذاب بی اثر میشد و بر مؤمنان اجر و پاداش امتحان شده گان لازم نمیشد و ایمان آورندگان ثواب نیکوکاران را نمییافتند و واژههای (ایمان، کفر، خوب، بد و...) معانی خود را از دست میداد... .
اگر پیامبران الهی، دارای چنان قدرتی بودند که مخالفت با آنان امکان نداشت... مستکبران در برابرشان سر فرود میآوردند و تظاهر به ایمان میکردند، از روی ترس یا علاقهای که به مادیات داشتند. در آن صورت، نیتهای خالص یافت نمیشد و اهداف غیر الهی در ایمانشان راه مییافت و با انگیزههای گوناگون (غیر الهی و خالص) به سوی نیکیها میشتافتند".(2)
پی نوشتها:
1. انفال(8) آیه 53.
2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 192، ص 389 - 387.
وبلاگ مفید
نظرات شما: نظر