نظرات شما: نظر
پانزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم
نظرات شما: نظر
ماجرای قوم ثمود و حضرت صالح در وبلاگ «داستانهای قرآنی» | ||
گروه وبلاگ: وبلاگنویس «داستانهای قرآنی» که در سرویسدهنده بلاگفا فعالیت میکند در پست جدید خود به «ماجرای قوم ثمود» پرداختهاست. به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، بلاگر «داستانهای قرآنی» به نشانی http://quran-dastan.blogfa.com مینویسد: «مردم عاد به سبب گناهان خود هلاک شدند و خداوند سرزمین و املاکشان را به ثمود ارزانی داشت. قوم ثمود در سرزمین عاد جایگزین گذشتگان شدند و این سرزمین را بیش از پیشینیان آباد ساختند. قناتها حفر کردند، باغ و بستانهایی به وجودآوردند، کاخهای محکم بنا کردند و در میان کوهها خانههایی از سنگ تراشیدند تا از حوادث روزگار در امان باشند. قوم ثمود در خوشگذرانی و وسعت در ناز و نعمت به سر میبردند، ولی شکر خداوند را انجام نمیدادند و نعمت او را ستایش نمیکردند؛ بلکه به ستمگری و اخلالگری آنان افزوده شد. روز به روز از حق فاصله میگرفتند و به خودخواهی خویش میافزودند.»
وی ادامه میدهد: «خداوند یکتا را کنار گذاشته و به عبادت بتها پرداختهبودند. برای خداوند شریک ساختند. از دستورهای خداوند سرپیچی کردند و فکر کردند در این نعمت فراوان، جاویدان خواهندبود و در این خوشگذرانی آزاد میمانند. خداوند صالح را که از جهت نسب بر همهی آنان برتری داشت و از جهت حلم بهتر از دیگران و از جهت عقل برگزیدهتر از ایشان بود، بر آنان مبعوث کرد. صالح قوم خود را به عبادت خداوند دعوت کرد و آنان را به طرف یکتایی خداوند از این راه برانگیخت: خداوند یکتا شما را از خاک خلق کرده و به وسیلهی شما این زمین را آباد ساخته و روی زمین به شما جای داده و نمایندهی خویش ساختهاست. آشکار و نهان نعمتهای خود را بر شما جاری کردهاست.» |
نظرات شما: نظر
نظرات شما: نظر
آیات قرآنی و وعدههای صریح آن بر حفظ قرآن در وبلاگ «اقراء» | ||
گروه وبلاگ: وبلاگنویس «اقراء» که فعالیت خود را از دی ماه سال 1385 در سرویسدهنده بلاگفا آغاز کرده، در پست جدید خود به «آیات قرآنی و وعدههای صریح آن بر حفظ قرآن» پرداختهاست. به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، بلاگر«اقراء» به نشانی http://egraa.blogfa.com در آرشیو موضوعی خود پستهایی با عناوین؛ «اندازه و حجم تقسیمات قرآن»، «درباره آیه و سوره»، «ترتیب آیات در سوره های قرآن»، «حکمت تقسیم قرآن به سورهها» و «فواتح سُوَر» دارد. وی در پست جدید خود مینویسد: «مشهورترین آیات قرآنی که وعده صریح بر حفظ قرآن مینمایند سه آیه زیر است:
آیه حفظ؛ خداوند در آیه 9 سوره حجر میفرماید: ما خود، ذکر (قرآن) را نازل کردهایم و خود نیز نگاهبان آنیم. مراد از الذکر قرآن است. چنانکه در چند آیه پیشتر در همین سوره مىفرماید : و گفتند اى کسى که ذکر (قرآن) بر او نازل شده است، بیشک تو مجنونى.» وی ادامه میدهد: «این آیه و سایر آیات قرآنى که در این زمینه نقل خواهیم کرد فقط براى کسانى اعم از شیعه و اهل سنت، حجت است که فقط قائل به تحریف به نقیصه باشند. زیرا اینان قائل به حذف و اسقاط آیات یا سوره هایى از قرآنند، ولى قرآن موجود را صحیح و قطعىالصدور مىدانند، لذا استدلال به آیات موجود را روا و درست مىدانند. آیه عدم اتیان باطل؛ در آیه 41 و 42 سوره فصلت آمدهاست: بیگمان آن کتابى ارجمند است که در حال و در آینده دست باطل به آن نمىرسد، وحى نامه (خداوند) فرزانه ستوده است. پیداست که تحریف، بارزترین مصداق اتیان باطل است که خداوند ساحت قرآن را از آن منزه شمردهاست . آیه سوم نیز آیه 19 سوره قیامة است؛ همانا گردآوردن و بازخواندن آن بر عهده ماست.» |
نظرات شما: نظر

وقت بیداری است ، پرکشیدن سوی معبود .
وقت تنگ است ، فرصتی نیست ، نفَسی را غنیمت شمار ای رهگذر .
آتشی باید افروخت تا بسوزانی همه نفس و تنت
تا به افلاکش رسانی جانِ در بند تنت .
اسارت نابودی است ، ذره ذره آب شدن و در پایان هیچ ، اسیر و دربند زنجیرهای پولادین نفس و مادیت .
هرکه بر خود نیست فرمانش روان می شود فرمانپذیر از دیگران
نفس را باید کشت ، نابود کرد و سر برید .
رهایی زیباست ، تولد دوباره زیباست و پاکی زیباتر!
قدافلح من تزکی ..... به یقین رستگار خواهی شد اگر پاک شوی .
ذات اقدسش پاک است واگر با اوباشی پاک خواهی شد .
از دم مسیحایی خود بر کالبد بی روح تو طرحی از عشق می نشاند ، پس عاشقش باش ای رهگذر .
مست باده ناب ازلی باش و در این خماری بمان .
باشد که آمرزیده شوی .
**** والحقنی بنور عزک الابهج لاکون لک عارفا ***
http://atrebaharnarenj.parsiblog.com
نظرات شما: نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
مادر، یکی از بزرگترین نعمات الهی که همانندی ندارد. هر شب که سر بر بالشت می گذارم و هر صبح که سر بر می آورم دلتنگش می شوم. ای کاش اینقدر درونگرا نبودم و او دلتنگی هایم را می دید. مخصوصا این روزها که حوزه قبول شده ام و بعد از ماه رمضان باید بروم و هفته ای یکی دو روز بیشتر نمی توانم او را ببینم. دیروز از نفس هایش گله مند بود که می رفتند و به آرامی برمی گشتند. وای که دلم داشت از غصه می ترکید. انگار این گویهای آتشین غم بودند که بر آسمان دل من می باریدند. فقط یک ناله یا یک قطره اشک او کافیست تا تمام دنیای قشنگ جوانی من فرو بریزد و تیره و تارتر از ظلمانی ترین شب شود. کاش می گفت چرا زندگی برایش این قدر تلخ و دردآور است. می دانم که از درد پا و کمر می نالد اما هنوز خدایی هست؛ به خدا زندگی هنوز در رگهایمان جاری است، امید باقی است، پس چرا غصه و غم چرا گریه؟ او که خود سرد و گرم روزگار را چشیده و می داند جهان و جهانیان به اراده خدا باقی و برقرارند، پس چرا..........
با این حال او این روزها سرحال نیست. شادیهایمان در پس نگاه های غمناکش گم می شود و ناله هایش هوش از سرمان می برد. می گویند با یک گل بهار نمی شود اما کاش اینبار با یک گل محبت ما بچه هایش به کویر غم هایش بهار بیاید و به دشت شادیها تبدیل کند که هیچگاه خزانی برایش نباشد. کاش خدا راهی برای جبران زحمات مادرانه اش جلوی پایمان می گذاشت که هر گاه نام مادر می آمد به یاد دین چندین و چند ساله مان نسبت به او نمی افتادیم و کلی شرمنده شویم. دیشب از پیش دکتر آمد و گفت دکتر احتمال می دهد رگهای قلبش گرفتگی داشته باشد؛ اما هرگز نمی شود جلوی ورود محبت به قلب را گرفت؛ محبتی که عشق را می سازد و عشقی که زندگی را.
دیشب بغض راه گلویم را بسته بود و اشکهایم سرازیر شده بود. ناگاه یاد گذشته های نه چندان دور نوجوانی ام افتادم که تقریبا هیچ کاری برای مادرم نکردم. کاری که خجالت زده اش نباشم. کاری که به آن دلخوش باشد. حال می فهمم که چقدر در شور و هیاهوی جوانی مان غرقیم و نسبت به او بی توجه........چقدر آرام و غریب میان ما زندگی می کند و ما سرگرم روزمرگی هایمان هستیم و بیشتر از اینکه متوجه او باشیم به خودمان مشغولیم. خلاصه دیروز برایم به درازای عمر 20ساله ام و تلخی دوران نوجوانی ام گذشت. دیشب زیر سقف تاریک آسمان دراز کشیدم و به آن خیره شدم. جز 4 یا 5 ستاره که مثل لشکر شکست خورده در آسمان پخش و پلا بودند چیز دیگری نبود. انگار همه رفته بودند حتی ماه؛ و بازماندگان به سوگ بقیه نشسته بودند. پلک هایم از خستگی بر روی چشمهایم سنگینی می کردند و صدای تپش قلبم به گوش می رسید که به شماره افتاده بود: 1،2،3،4...........می شمرد تا شاید بخوابم اما نه پلک و نه قلب هیچ کدام حریف نمی شدند. دیشب شاعرانه ها رهایم نمی کردند؛ از مادر می گفتند که سالهای جوانی اش سپری شده و دختری که به سن جوانی رسیده، از گذشته و حالمان، از من و مادرم می گفتند و مدام سرزنشم می کردند. دلم می خواست بر سر دنیا فریاد بکشم اما صدایم در نمی آمد، انگار در حنجره خفه شده بود. من تنها مانده بودم و جز همان 4 یا 5 ستاره و خدای سمیع و بصیر که مرا نظاره می کردند کس دیگری نبود..........دیشب خدا را در عمق روح و جانم حس می کردم، بنابراین از ته دل دعا کردم: خدایا! پدر و مادرم را سلامت بدار، به مادرم شِـفای عاجل عنایت بفرما، مرا عاق والدین مگردان و سایه پدر و مادرم را بر سرم نگهدار..................
آمین یا رب العالمین
http://sahebdell.parsiblog.com
نظرات شما: نظر
شاید این جمعه بیاید
شاید.....
نظرات شما: نظر
بازی جهت
با دوستم جایی دعوت بودیم، دنبال آدرس خونه می گشتیم. وارد کوچه که شدیم ،هر دومون آدرس به دست، نگاهمون به پلاک خونه ها بود. اینقدر سرگرم پلاک ها شدیم که وقتی به خودم اومدم دیدم، دوستم داره به سمت انتهای کوچه میره و من ابتدای کوچه ، درست در خلاف جهت هم. می تونین تصور کنین چه صحنه جالبی بوده، هر دو یک آدرس مشخص دستمون بود و مثل آدم های گم شده دنبال یک پلاک معین می گشتیم، ولی هر کدوم در خلاف جهت دیگری به دنبال مقصد بودیم. البته اینجا زمان هم مطرح بوده چون برای ناهار دعوت بودیم و اگر زمان از دست میرفت از ناهار خبری نبود . ایستاده بودم و به حرکت اون دوستم که با شتاب به انتهای کوچه می رفت و جایگاه خودم که تقریباً ابتدای کوچه بود نگاه می کردم .نکته جالب این بود که هر دو تو مسیر بودیم یعنی تو کوچه مورد نظر قرار داشتیم، تا مقصد که خونه مورد نظر بود هم فاصله ای نبود ولی جهت هامون کاملاً با هم فرق می کرد. قاعدتاً کسی موفق بود که در جهت پلاک اون خونه حرکت می کرد، اما دیگری هر چه بیشتر سرعت می گرفت دورتر می شد. قیافه ام دیدنی شده بود سر کوچه ایستاده بودم آدرس به دست یه لبخندی هم می زدم فکر کنم هر کسی تو اون زمان از اون کوچه رد شده بود می گفت دختره مشکل داره خدا کمکش کنه.ولی به نظر من که موضوع خیلی جالبیه.
خیلی هامون تو مسیر زندگی و رشد قرار داریم .مثل همون کوچه ما، و با کمی تلاش به پلاک مورد نظر می رسیم. ولی چرا فقط تعداد محدودی موفق میشن خونه رو پیدا کنن و تا زمان هست به ناهار برسن ؟
به نظر میاد توی این مسیر جهت خیلی مهمه. کسایی می تونن تو این زمان محدود پلاک مورد نظر رو پیدا کنن که روشون و جهتشون به سمت مقصد باشه. و هر حرکت کوچکی تو مسیر اون ها رو به مقصد نزدیک تر می کنه ولی حال کسایی که در خلاف جهت هستن خیلی فرق می کنه اون ها با کوچکترین حرکت هم زمان رو از دست دادن، هم انرژی و از مقصد هم فاصله گرفتن و حالشون میشه مثل من که کاملاً در خلاف جهت اما تو مسیر داشتم حرکت می کردم. تو این فکر بودم که دیدم یه نفر ته کوچه داره بالا پایین می پره و داد و فریاد می کنه. تازه فهمیدم که دوستم پلاک مورد نظر رو پیدا کرده و یه مدتیه داره فریاد می زنه تا من رو از خواب غفلت بیدار کنه. این همون جریان همسفر بودنه. همسفر های خوب در زمان حرکت تو مسیر می تونن به همدیگه کمک کنن که اگه یه وقتی چرخیدی و جهتت عوض شد. زمان زیادی از دست ندید و با یه تلنگر دوباره روت و جهتت به سمت معبود حقیقی باشه. یا حق
http://baziebozorgan.parsiblog.com
نظرات شما: نظر
وبلاگنویسی طلاب، چرایی و چگونگی-3/ وبلاگنویسان طلبه و فرصت پیش رو | |||
گروه وبلاگ: بررسی وبلاگ نویسی طلاب به عنوان یک ضرورت در فضای مجازی بحثی بود به آن پرداختیم. در قسمت آخر به جمعبندی چرایی و چگونگی میپردازیم. به گزارش خبرگزاری قرآی ایران(ایکنا)،از جمله مشکلاتی که برای وبلاگهای طلاب برشمردیم: کم توجهی به ظاهر و قالب، استفاده از زبان رسمی و غیرصمیمی، ارتباط وبلاگنویسان با طیف خاصی از مخاطبها، به روز نبودن وبلاگها و کوتاهی عمر آنها، تک زبانه بودن وبلاگها بود. در بحث قبل به یک سری از مشکلات اشاره کردیم و حالا ادامه ی بحث را پیش میگیریم. به روز نبودن وبلاگها و کوتاهی عمر آنها : مشکل دیگری که در وبلاگهای طلاب بسیار به چشم میخورد، به روز نبودن وبلاگها و در موارد بسیاری، کوتاهی عمر این وبلاگها است. یکی از این وبلاگنویسان طلبه علت این امر را حجم زیاد و سنگینی دروس حوزوی و در نتیجه زمان محدود طلاب میداند. اما نگارنده معتقد است شاید این نکته یکی از دلایل به روز نبودن و کوتاهی عمر وبلاگهای طلاب باشد، اما دلایل دیگری نیز میتوان برای این موضوع بر شمرد. برای مثال میتوان عدم درک اهمیت تبلیغات مذهبی از طریق وبلاگ و جدی نبودن این فعالیت برای این وبلاگنویسان را دلیل دیگری دانست.
گر چه باید گفت تعداد معدود و انگشت شماری از این وبلاگنویسان هستند که سرعت بهروزرسانی وبلاگشان در حد مطلوب و حتی بسیار بالاست. نگارنده چنین میاندیشد که شاید دلیل اصلی عدم به روز رسانی و رهایی وبلاگهای طلاب میتواند به خاطر کم شدن انگیزهی آنها باشد، چرا که همان طور که پیش از این ذکر شد ارتباط این وبلاگها بسیار محدود و اندک است، در نتیجه باز خوردهایی که از سوی مخاطبین خود دریافت میکنند نیز بسیار کم خواهد بود، همین امر میتواند در کاهش انگیزهی هر وبلاگنویسی موثر باشد، همانگونه که نظرات بالای کاربران و مخاطبان میتواند عامل تشویق و انگیزهی قوی برای وبلاگنویسان باشد . تک زبانه بودن وبلاگ ها : یکی از ویژگیهای فضای مجازی که توانسته است با شکستن بعد مکان، تحولات بسیاری را در ارتباطات ایجاد کند، دسترسی جهانی به شبکه است. این ویژگی این امکان را به مبلغان مذهبی میدهد که فراتر از مرزهای سیاسی و فرهنگی، بتوانند با پیروان دیگر ادیان و مذاهب، ارتباط بر قرار کند و به جذب آنان بپردازند. اما برای رسیدن به این مقصود، باید با زبان مخاطبان هدف، به تبلیغ و گسترش معارف و آموزههای دینی پرداخت و یا با توجه به سلطهی زبان انگلیسی در این فضا، مطالب به زبان انگلیسی منتشر گردد. تک زبانه بودن وبلاگهای طلاب موجب میشود، این فرصت مناسب برای تبلیغ مبانی اسلامی را از دست بدهند. البته باید خاطر نشان کرد چندین تن از این وبلاگنویسان، به این ضعف اشاره کرده اند و بیان داشتهاند که در آیندهای نزدیک، علاوه بر زبان فارسی از زبانهای دیگری استفاده کند. نتیجه گیری: ویژگیها و خصایص فضای مجازی توانستهاست زمینهای مناسب را، برای مبلغان مذهبی فراهم آورد.مبلغان مذهبی میتوانند برای آموزش مبانی و آموزههای دین و نشر و گسترش آنها در وبسایتها، وبلاگها و چترومها به فعالیت بپردازند. اما با توجه به ویژگیهای خاص هر یک از این فضا ها، میتوان وبسایتها را از لحاظ آموزشی و چت و وبلاگنویسی را از حیث تبلیغی موثرتر دانست. در این میان نیز وبلاگها به دلیل ماندگاری بیشتر و جنبهی عمومی که دارند، در سطحی گستردهتر از چت، میتوانند عمل کند. خوشبختانه در سالهای اخیر، توجه طلاب به عنوان مبلغان مذهبی، به وبلاگنویسی افزایش یافته است، اما نکتهی قابل توجه این است که تنها حضور در این فضا، کافی نیست و چگونگی این حضور و کیفیت آن، اهمیت بسیار ی دارد . نکتهی قابل توجهی که در بررسی وبلاگهای طلاب میتوان مشاهده کرد، وجود دو گروه متفاوت در وبلاگنویسی است. نگارنده گروه اول را با عنوان وبلاگنویسان طلبه و گروه دوم را طلاب وبلاگنویس معرفی می کند . گروه اول یا وبلاگ نویسان طلبه، که دارای زبانی صمیمانهتر و ساده میباشند. ظاهر و قالب وبلاگ جذاب است و علاوه بر پرداختن به موضوعات مذهبی، دربارهی مسائل روز، خاطرات شخصی و ... نیز مطلب مینویسند .البته با نگرشی مذهبی اما غیر مستقیم. به همین دلایل این دسته از وبلاگها توانستهاند مخاطبان ثابت بیشتری داشته باشند و ارتباط عمیقتری با مخاطبان خود بر قرار کند هر چند اکثر این مخاطبان را، مخاطبانی با نگرش مذهبی تشکیل میدهند.
گروه دوم یا طلاب وبلاگنویس از زبان خشک و رسمی استفاده میکنند. مستقیما به بیان مباحث دینی می پردازند و توجه کمی به ظاهر وبلاگ میکنند و طبیعتاً، با توجه به این نکات، مخاطبان ثابت کمتری دارند. گر چه برخی از طلاب وبلاگ نویس در رابطه با این موضوع به نقد گروه وبلاگنویسان طلبه پرداختند و بیان کردند سطح علمی این وبلاگها بسیار پائین میباشد. اما نگارنده معتقد است که هر چند ممکن است وبلاگهای گروه دوم از لحاظ جنبهی آموزشی مفید باشند، اما کارکرد وبلاگ را ندارند و بیشتر مانند سایت عمل می کنند چرا که تعدادی از این وبلاگها زیر نظر مراکز خاصی چون دفتر تبلیغات حوزه است. همچنین با توجه به زبان رسمی این وبلاگها، میتوان گفت دو ویژگی مهم وبلاگ یعنی فرد محور بودن و زبان دوستانه و صمیمی، در این وبلاگها دیده نمیشود. میتوان گفت این وبلاگ ها به علت زبان رسمیشان و پرداختن مستقیم به مباحث دینی و مذهبی تا حد بسیار زیادی نقش مفیدی را که در تبلیغات آموزههای دین از طریق وبلاگ میتوانند داشته باشند، از دست داده اند. اما وبلاگ های گروه اول با زبانی ساده تر و غیر مستقیم، توانستهاند به نحو بهتری به تبلیغات بپردازند اما متاسفانه وبلاگنویسان طلبه در مقایسه با طلاب وبلاگنویس در اقلیت قرار دارند و همچنین نکات ضعف دیگری که پیش از این بیان شد، که عبارتند از ارتباط با طیفی خاص از مخاطبان، تک زبانه بودن و عدم به روز رسانی، در هر دو گروه مشاهده میشود . در پایان باید گفت با توجه به اهمیت فضای مجازی و ویژگیهای خاص وبلاگ برای تبلیغات، لازم است که وبلاگنویسی طلاب به طور جدیتری مورد توجه قرار گیرد و طلابی که به این فعالیت میپردازند با ویژگیها و قابلیتهای این فضا و زبان و فرهنگ خاص وبلاگ آشنا شوند، تا بتوانند هر چه بهتر به نشر و گسترش معارف دین در فضای مجازی بپردازند. پژوهشگر: نجمه غفاری ریسمانچی |
نظرات شما: نظر