نظرات شما: نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
رازهای طبیعت کشف می شود
پیشرفت شگفت انگیزدانش بشری ،ناشناخته ها را یکی پس از دیگری کشف می کند واساس پندارهای نادرست را در فیزیولوژی وعلوم تجربی باژگونه می سازد.
مثلا درگذشته ، برخی ازاعضاءبدن رابی فایده می پنداشتند ولی علم امروز ،پس ازکاوش وتحقیق زیاد ، فوائدمهمی برای هر کدام ثابت کرده است .واز این پس باپیشرفت وسائل تحقیق ، فوائدمهمتری کشف خواهد شد.
دراین مقاله ، برای روشن شدن موصوع به ذکر چند نمونه می پردازیم :
1- غده ی تیموس غد ه ایست کوچک که درقفسه ی سینه ،زیر استخوان جناغ روی نای قرار گرفته است . کار ویژه غده ی تیموس روشن نبودوبرخی از پیشنیان ان را عضوی زائد می پنداشتند ولی امروز معلوم شده است که غده ی تیموس درمقاومت ودفاع ،دربرابرعوامل بیگانه ایکه به بدن هجوم می اورند ؛سهمی بزرگ دارد.
برخی از دانشمندان برانند که این غده پس اربلوغ ،روی فعالیت های جنسی ورشد بدن اثر مهمی دارد وبا برداشتن ان گویی اعضای جنسی به حالت خفتگی دچار می شوند وبلوغ دیررس پیش می اید .
2-غده ی صنوبری یا اپی فیز پیجیده ترازتیموس است وداخل مغز قرار دارد . در گذشته بر خی از دانشمندا ن فیزیولوژی فایده ای برای ان تصور نمی کردند . ولی امروز معتقدند که این غده درمهار کردن فعالیت های جنسی وجلوگیری ازبلوغ زودرس ، مؤثر است ونیز فعالیت های دیگری دارد که اختلال ان موجب مرگ می کردد.
3-لوزه ها یابادامکها :سابقاپزشکان لوزه ها را بی فایده می دانستند ودرصورت تورم ، فوراَ دستور عمل جراحی می دادند وانها را برمی داشتند .
ولی امروزه ، متخصصین به اهمیت وجود لوزه ها در بدن پی برده اندو برداشتن انها را جز درمورد ضروری ،تجویز نمی کنند.
لوزه ها گلبولهای سفید می سازند که کار انها دفاع دربرابر میکروب هاست وبه صورت یک نوع قرنطینه ویاچون سد محکمی درابتدای راههای تنفسی قرار گرفتهاند ؛ هوای تنفسی رااز آلودگی ها پاک می کنند ومیکروب های آنرا از بین میبرند . هرگاه آلودگی هوا بشتر ویا میکروبها قویتر باشند ؛ لوزه ها فعالیت بیشتری می کنند ودرنتیجه ،متورم می شوند.
برداشتن لوزه ها صحیح نیست زیرا:
اولا- موجب آزادی عمل میکروبها درحلق وورود آنها به درون حنجره ونای وششها می شود وبیمارهایی از قبیل برونشیت وورم ریه ها ایجاد می کند .
ثانیا –براثر برداشتن لوزه ها، پوست داخلی بینی و حنجره نازک تراز حد طبیعی شده باعث خشکی حلق وبینی می گردد.
به علاوه به هنگام عفوبتهای حلقی ،لوزه ها متورم شده مانند : لامپهای خطر ، پزشک را از عفونت حلق ،آگاه می سازد ولی درصورت نبودن آنها ممکن است عفونت حلق تشخیص داده نشود وعوارضی مانند رماتیسم قلبی و غیره ایجاد کند.
4-آپاندیس :گروهی از دانشمندان پس از تحقیقات زیاد به این نتیجه رسیده اند که : آپاندیس می تواند درمبارزه باسرطان نقش مؤثر داشته باشد وبرداشتن آن درغیر وقت ضروری، ممکن است موجب بروز سرطان گردد.
مجله طبی ((جاما))می نویسد : برداشتن آپاندیس در اشخاصیکه آمادگی برای سرطان دارند .تأثیر قابل توجهی دارد ومی تواند درآنها موجب پیدایش سرطان گردد.
مطالعه درنمونه های فوق وصدها نمونه ی دیگر ، برای ما روشن می سازد که: اگر برای چیزی اثر وفایده یی پیدا نکردیم نباید آنرا بی اثر وبی فاید ه بپنداریم بلکه باید در انتظار آن باشیم که درآیند ه اسرار وآثار آن در پرتوعلم کشف شود . چون ، با آ نکه بشر پیشرفتهای زیادی کرده ، هنوز مراحل ابتدائی را طی می کند واز کتاب بزرگ طبیعت ،سطری بیش مخوانده است .
انیشتاین در کتاب ((فلسفه ی بسبیت ))می نویسد: آنچه تاکنون از کتاب طبیعت خوانده ایم بسیار چیزها به ما آموخته است ولی می دانیم که هنوز از حل وکشف کامل اسرارطبیعت بدوریم .
ویلیام جیمس می گوید: نسیت دانش ما به جهل مان چون قطره دربرابر اقیانوسی ژرف است .
بنابر این آیا مادیها که به علت بی اطلاعی از اسرار و خواص موجودی ، آنرازاید وبی اثر می پندارند ، اشتباه نمی کنند!؟
در صورتیکه اگر دقت کنند به آسانی در می یابند که از ندانستن تا نبودن فاصله بسیار است وصحیح نیست که انسان ،نیافتن چیزی را دلیل نبودن آن قرار دهد.
بدیهی است که ندایستن خاصیت یکی درمورد از میلیاردها موجودات ،مانع از آن نخواهد شد که انسان بتواند از اسرار عالم آفرینش ونظام شگفت انگیزآن ، به پدید آورنده ی باشعورآن پی ببرد . بی شک ،مطالعه درباره ی باقی موجودات وحتی یک قسمت از یک موجود . برای هدایت انسان به باظم شعورمند وخالق جهان ،کافی است.
شما اگر کتابی بیابید که اسرار آن پر از مطالب علمی ومنطقی باشد اما درآن چند جمله نیز بیابیدکه از نظرشما نافهوم ومبهم باشد ، درباره ی آن کتاب چگونه قضاوت می کنید ؟ آیا آنهمه مطالب سودبخش را که زاییده ی افکاری بلند ودیدی وسیع است ، می توان نادیده گرفت !؟هر گزنه .
پس چه نیکوست یادآوریم که:
جهان چون چشم وخدوخال وابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
برگرفته از شبکه خبر
نظرات شما: نظر
به نام خدا
با عرض سلام
دوستان عزیز مطالب پایین رو از طریق ایمیل از یکی از دوستانم دریافت کردم که بد ندیدم خدمت شما هم ارائه کنم
چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی 60 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!
چقدر خنده داره که 100 هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!
چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!
چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و خطابه و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم!
چقدر خنده داره که خوندن یه صفحه و یا بخش از قرآن سخته اما خوندن 100 صفحه از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!
چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلی های یک مسابقه رو رزو کنیم اما به آخرین صفهای نماز جماعت تمایل داریم!
چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما برای بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
چقدر خنده داره که شایعات روز نامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما سخنان خداوند در قرآن رو به سختی باور می کنیم!
چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدن به بهشت برن!
چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنید به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته شود همه جا را فرا می گیرد اما وقتی که سخن و پیام الهی رو می شنوید دو برابر در مورد گفتن و یا نگفتن اون فکر می کنید!
خنده داره . اینطور نیست؟!
دارید می خندید؟
دارید فکر می کنید؟
خنده داره؟ ...... نه تاسف آوره
یا حق
نظرات شما: نظر
روزهای پایانی نمایشگاه ،یک ساعت مانده به افطار بود که دانشجویی اومد پیشم وبعد از سلام گفت: می خواهم خیلی رک وصریح باهات صحبت کنم . با لبخندی پاسخشو دادم و تعارفش کردم روی صندلی بنشیند.بعد از کمی سلام واحوالپرسی ازش خواستم تا حرف دلشو بزنه.
حرف دوست عزیزم (که بعدا با هم دوست شدیم):
من به مبدأ، توحید و عدالت خداوند متعال معتقدم و به نمازگزاردن پاى بند هستم; ولى نسبت به وجود بهشت و جهنم به این صورتى که امروزه در جامعه ما رایج است; یعنى دنیاى دیگرى باشد که انسان ها پس از مرگ به آن جا منتقل شوند، شک دارم و بر این باورم که بهشت و جهنم به همراه زندگى و حیات همین دنیاست که در قالب جهنم بدى ها و فشارها بر روح و جسم آدمى فشار وارد مى کند و در نقطه مقابل، بهشت نیز همان لذّات معنوى روحى است که به روح انسان ها وارد مى شود; جواب شما چیست؟
اما پاسخ من به ایشان البته با کمی ویرایش:
پس از موضوع توحید، مهم ترین موضوع، موضوع معاد و قیامت است. وبه همین دلیل قرآن کریم حدود 1200 آیه به آن پرداخته است.
اثبات قیامت از دو راه ممکن است:
الف: نقلى (قرآن و روایات)
ب: براهین عقلى.
راه های اثبات قیامت از طریق قرآن:
1. در برخى آیات، منکران معاد را خلع سلاح مى کند; آنان که مى گویند: جز همین زندگى دنیایى، خبر دیگرى نیست... .(جاثیه،24)
2. گاهى از کسانى که قیامت را بعید مى شمارند، دفع شبهه مى کند.
3. با ذکر نمونه هایى از زنده شدن دوباره، در همین دنیا (مثل: داستان اصحاب کهف، مقتول بنى اسرائیل، عُزیر پیامبر، زنده کردن چهار کبوتر براى حضرت ابراهیم(ع)، زنده شدن مردگان به دست حضرت مسیح(ع) به اذن خداوند، مرگ طبیعت در پاییز و زمستان و زنده شدن دوباره آن در بهار و تابستان و...) به منکران معاد مى فهماند که وقوع رستاخیز محال نیست.
ادامه اش را در پست بعدی دنبال کنید
نظرات شما: نظر
الحق و الانصاف این یهودی ها و صهیونیستا عجب مخی دارن !!!!عجب سیاستی !!!!! برای همه هم برنامه دارن ، از دختر بچه های ناز کوچیکی که همیشه یه عروسک رو دنبال خودشون روی زمین می کشونن گرفته تا دخترای جوون و خانم های جاافتاده متاهل و ... خلاصه همه قشری .
به عقل هیچ کس نمی رسید از باربی ناز قشنگ ملوسی که همیشه با موهای بلوند و لباس های آنچنانی و آرایشی که حتی تو دست بچه های شیطونم پاک نمی شد یه خانم محجبه همه چی تموم بسازه ، اونم با مدلهای مختلف ، آخه می دونین از وقتی که دارا و سارا وارد بازار شدن ، خیلی از بازارای کشورای مسلمونو پر کردن و جای باربی خانم رو گرفتن و یه بکش بکش حسابی سر این قضیه بین سارا و باربی براه افتاد .سارا خانم – غافل از اینکه برای چی ساخته شده بود – هی خوشگل میکرد تا از باربی جون عقب نمونه ، باربی خانم هم هی مدل به مدل عوض میکرد تا تو این رقابت کم نیاره ، بالاخره هر چی باشه نمی شه که باربی با اون همه خرج و سیاستی که پشت لباس ها و موها و آرایش و مدلهاش قایم بود قافیه رو ببازه ، آخرشم مخ سازندگانش کار کرد وباربی محجبه رو فرستادن تو بازار و سارای بیچاره بی تجربه خام از همه جا بیخبر در این رقابت اونقدر پیش رفت تا از هول حلیم افتاد تو دیگ . سارا جون مسلمون با موهای برهنه بلند بافته ، نا خواسته شد عامل همون سیاست سازندگان باربی و چی از این بهتر که با هزینه و وقت و سرمایه مسلمونها همون سیاست اعمال بشه ؟
باربی هم فکر و سلیقه دختران مسلمان رو از سنین بسیار پایین میدزده و به انتخاب های اینده اونها جهتی رو که سازندگانش می خوان میده . این خبر رو از سایت آفتاب بخونین :
این عروسک که توسط یک شرکت آمریکایى تولید مى شود و ...به اعتقاد یک نشریه اروپایى درصدد تشویق دختران مسلمان به فعالیت هاى تجارى است. عروسک مذکور که «رزانه» نام دارد، به اعتقاد نشریه یاد شده بسیار مدرن است و خانم مبدع آن در آمریکا مى گوید: «ما مى خواهیم با عروسکمان نشان دهیم که زنان مسلمان هم مى توانند موفقیت هاى شغلى و تجارى داشته باشند.» در این راستا با تولید نمونه هایى از عروسک که بیرون از خانه کار مى کنند، سعى مى شود دختران ضمن حفظ حجاب تشویق به پول درآوردن شوند. تمامى مدل هاى رزانه روسرى بلند و سفید دارند و در کیف خود رایانه هاى لپ تاپ را در کنار عینک آفتابى نگه مى دارند. در داستان زندگى این عروسک هم آن را دخترى با اعتماد به نفس معرفى مى کنند که در زندگى شغلى و تجارت مى تواند با مردان برابرى کند. مجله اشپیگل مى نویسد که دارا و سارا شب ها را بیش از آنکه در رختخواب کودکان سپرى کنند، در داخل جعبه اى که شرکت تولید کننده برایش ساخته مى گذرانند، اما رزانه چنین نیست. اشپیگل نوشته است که از هشت سال پیش باربى در ایران غیر اسلامى تشخیص داده شد و فروش آن ممنوع شد، اما برخلاف ادعاى این مجله هنوز هم مى توان آن را در مغازه هاى لوکس تهران و شهرهاى بزرگ دید. حالا بعید هم نیست که رزانه که در هفت مدل تولید شده به بازار ایران راه پیدا کند. البته برخى منتقدان غربى مى گویند رزانه زودتر از حد لازم کودکان را به رعایت حجاب وا مى دارد.
http://www. hoqooqezan.parsiblog.com
نظرات شما: نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام خدمت همه دوستان عزیز امروز قصد دارم مطلبی رو در مورد یکی دیگر از خصوصیات حکومت جهانی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) خدمت شریفتان عرض نمایم
عدالت در قران کریم و آموزه های دینی از اهمیت ویژهای برخوردار است و چون حکومت حضرت امام زمان (روحی له الفداه ) حکومتی قرانی خواهد بود لذا بعد از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) عدالت گسترش یافته و این مؤلفه در تمام ابعادش رعایت خواهد شد
خداوند تبارک و تعالی در قران می فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ ..ما پیامبرانمان را با دلیلهاى روشن فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو را نیز نازل کردیم تا مردم به عدالت عمل کنند. (سوره حدید ایه 25)
و در روایت داریم که:بِالْعدلِ قامتْ السموات والارض (عوالی اللالی ج 4 ص 103 انتشارات سید الشهدا – قم 1405 هجری قمری )
حاکمیت عدالت بدان معنا است که حکومت نسبت به مردم ظلم نمیکند وثروتهای عمومی بر اساس عدالت توزیع می شود و قضاوتها بر اساس عدالت شکل میگیرد و این خواست همة انسانهای حق گرا است. امام زمان(علیه السلام) با بر قراری عدالت، خواست انسانها را بر آورده خواهد نمود . امام رضا (علیه السلام ) در این رابطه می فرماید: خداوند زمین را به دست قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) از هر ستمی پاک گرداند و از هر ستمی پاکیزه سازد... آن گاه که خروج کند، میزان عدل را میان مردم نهد، و بدین گونه هیچ کس نتواند به دیگری ستمی کند( بحار الانوار ج 52 ،ص 322، چاپ موسسه الوفاء بیروت )
یا حق
http://www.velayatefaghih.parsiblog.com
نظرات شما: نظر
بنام آنکه جان را فکرت آموخت
چندروزقبل بایکی از دوستان در موردموضوع آخرالزمان بحث می کردم موضوع بحث به ظهور آقا امام زمان(عج )پیش آمده بود و اینکه پیش بینی قرآن کریم در مورد اعتلای حق عدالت در آخر الزمان چیست؟ آیا حق و عدالت در جامعه گسترش مى یابد و امام زمان (عج) ظهور مى کند یا در حین ظلم و ستم ستمگران ظهور مى کند و جهان را پر از عدل و داد مى کند؟
خداوندمتعال مى فرماید : «خداوند به کسانى که از شما ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند وعده مى دهد که آن ها را قطعاً جانشین خود در روى زمین خواهد کرد ، همان گونه که پیشینیان را خلافت روى زمین بخشید و دین و آیینى را که براى آن ها پسندیده پا برجا و ریشه دار خواهد ساخت و خوف و ترس آن ها را به ایمنى مبدل گرداند ، {تا} مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند ، و هر کس پس از آن به کفر گراید ، آنانند که نافرمانند .» (نور ،55)
براساس تصریح برخى روایات اسلامى ، یکى از مصداق هاى آیه مذکور حکومت مهدى (عج ) است که شرق و غرب جهان زیر لواى حکومتش قرار مى گیرد و آیین حق در همه جا نفوذ مى کند و ناامنى و خوف و جنگ و بى عدالتى از صحنه زمین برچیده مى شود و آن حضرت زمین را پر از عدل و داد مى کند .• پیامبر اکرم(ص)مى فرماید : «اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نماند خداوند آن یک روز را آن قدر طولانى مى کند تا مردى از دودمان من که نامش نام من است ، حاکم بر زمین شود ، و صفحه زمین را پر از عدل و داد کند آن گونه که از ظلم و جور پر شده باشد .» امام سجاد(ع)مى فرماید : «سوگند به کسى که محمد(صلى الله علیه وآله) را به حق بشارت دهنده و بیم دهنده قرار داد که نیکان از ما اهل بیت و پیروان آن ها به منزله موسى و پیروان او هستند و دشمنان ما و پیروان آن ها به منزله فرعون و پیروان او مى باشند ، سرانجام ما پیروز مى شویم و آن ها نابود مى شوند و حکومت حق و عدالت از آنِ ما خواهد بود».
آن چه از روایات اسلامى برمى آید،این است که بعد از آن که زمین پر از فساد ، جور ، ستم و ظلم و گناه شد و مردم از عدالت و اصلاح امور،ناامید شدند و البته شرایط دیگر ظهور آن حضرت نیز تحقق پیدا کرد حضرت مهدى (عج) ظهور مى کند . البته در میان گناه و بى عدالتى ، همواره عده اى با تهذیب نفس و با تلاش زیاد خود را براى همراهى با امام زمان (عج) آماده مى کنند و در زمره یاران واقعى آن حضرت قرار مى گیرند ، گرچه ممکن است اکثر جوامع آلوده باشند ; ولى همیشه در میان جوامع فاسد افراد صالح و پرهیزگارى هستند بنابراین ، یکى از نشانه هاى ظهور آن حضرت انتشار مفاسد گوناگون و مأیوس شدن مردم از اصلاح و اجراى عدالت مى باشد . و در این میان عده اى نیز در پیچ و خم حوادث و آلودگى ها خود را براى همراهى با آن حضرت آماده مى کنند . چنان که خود آن حضرت مى فرماید : «نشانه ظهور من فراوانى هرج و مرج و شیوع فساد و فتنه هاست .»• حضرت امام محمدباقر(ع) در تفسیر آیه 17 ، سوره حدید ، مى فرماید : «خداوند زمین را به وسیله قائم زنده مى کند بعد از آن که مرده باشد ، و منظور از مردن زمین کفر اهل آن است و کافر مرده است .»
http://www.adleelahi.parsiblog.com
نظرات شما: نظر
چند روز پیش یه جایی مطلبی راجع به یه دختر خانم مذهبی خونده بودم که یکی از خواستگاراش یه آقای متدین و تحصیلکرده ای بود که ظاهرا در تمام زمینه ها با هم تفاهم داشتن جز اینکه خانواده دختر خانم بخاطر اختلاف سطوح مالی یا تفاوت فرهنگ دو خانوده با این وصلت موافقت نکردند و علیرغم تفاهم کامل این دختر خانم و اون آقا و از همه مهمتر علیرغم علاقه شدیدی که به همدیگه پیدا کرده بودند قضیه منتفی شد . آقا بعد از یک سال ازدواج کرد و اما دخترخانم با این محبتی که هنوز از اون آقا در دل داشت و نمی تونست ازش خلاص بشه به دنبال مشاوره و راه درمانی برای خروج از این معضل بود و در حقیقت در جهنم محبت دست و پا میزد . اتفاقا در پاسخ مشاوره ، جوابهای خیلی خوبی هم داده بودند ، اما تقریبا همه از یک نکته مهم در باره این خانم غافل بودند اونم اینکه حالا با این محبت یکطرفه که داره خردش میکنه و با مشغولیت عاطفی که تفکر سالم و متمرکز رو ازاو سلب کرده ، چه کنه ؟
خیلی ها در مشاوره اشتباهاتش رو برشمرده بودند یعنی فقط گفته بودند اشتباهتون این بود که قبل از قطعی شدن مساله و موافقت خانواده باب محبت قلبی رو باز کردید ، بعضی هم میگفتند از اول اشتباهتون این بود که مستقیما بدون دخالت خانواده اقدام به صحبت در این زمینه کردید و...
در یک کلام میشه گفت بیشتر توصیه هایی که به ایشون شده بود توصیه های پیشگیری بود نه درمان در حالی که اون خانم تنها توصیه قرانی یا دینی - یا هرچیز دیگه که اسمش رو بگذارین – برای خروج از این معضل می خواست .
بهر حال خیلی ناراحت شدم ، خیلی توفکر رفتم که چطور میشه یه دختر خانمی که تمامی معیارهاش برای ازدواج معیارهای دینی وخداپسندانه ایه ، ناگهان دچار چنین مشکلی بشه و چقدر براش سخته چنین وضعیتی رو تحمل کنه و راهی برای بازگشت به آرامش ، نداشته باشه .
از باب مشورت با چند نفر از دوستانم این مساله رو مطرح کردم ، دیدم وضعیت وخیم تر از اونیه که من فکر می کردم ، قصد من مشورت بود اما فهمیدم هر کدوم به نوعی در یه مقطعی گرفتار چنین معضلی بودند .پرسیدم برای حل قضیه چه کردید ؟ یا مثلا برای مشاوره گرفتن کجاها مراجعه کردید ؟گفتند : فکر میکنی اگه یه خانم اونم از نوع مذهبیش بره بگه من چنین مشکلی دارم ، درباره اش چی فکر میکنن ؟! می گن "چه دختر بی حیایی !!! خوبه چادریه ، خوبه مذهبیه !! کجای دین اسلام اجازه داده تو کسی رو دوست داشته باشی بدون اینکه مطمئن باشی می تونی باهاش ازدواج کنی ؟ جوونین دیگه عقلتون به چشمتونه وقتی تو روایات اومده نگاه به نامحرم تیری از ناحیه شیطانه گوش نمی دین کار به اینجاها میکشه دیگه ؟"
می گفت : می دونی اینها نمی تونن بفهمن که گاهی وقتها ناگهانی محبت یکی وارد قلب آدم میشه یعنی چی ؟نمی تونن بفهمن دست خودت نیست یعنی چی ؟ تو میخوای یکی رو دوست نداشته باشی ولی در یه مقطعی اختیار دلت از دستت بیرون میره حالا دنبال یکی میگردی بهت کمک کنه مشکلت رو حل کنی ، آبروت رو میذاری کف دستت و صادقانه مساله ات رو مطرح میکنی ، همه میشن غلط گیر ، همه ذره بین غلط یابشون رو روت زوم میکنن " نباید می کردی ، نباید میدیدی ، نباید می گفتی ، نباید ، نباید ، نباید ..." منصف ترینشون هم میگه " خب دیگه قسمت نبود " اصلا نمی گیرن ، بابا تو میخوای از این مشکل خلاص بشی ، دنبال راه میگردی تا این محبت رو از دلت بیرون کنی ، طرف جای راهنمایی ، یکی به نعل میزنه یکی به میخ . تازه بعد از این که آبروت رفت میبینی هیچ کس هم کمکت نکرده و راه چاره رو نشونت نداده . اینجاست که به این نتیجه میرسی که چون مذهبی هستی برای اینکه وجهه خودت رو حفظ کنی و کسی هم راجع به تو بد فکر نکنه ، دست و پا زدن ، تو همون جهنم ، قابل تحمل تره . تو باید بسوزی ودم نزنی تا کسی نفهمه ! چون این مسائل گفتنی نیست و اصولا برای دیگران قابل درک نیست .
بنده خدا می گفت " این بهترین وجهشه ، وجه بدترش اینه که بعضی دخترها با خانواده ها لج میکنن و به اولین خواستگار بعدی – هرکس که می خواد باشه – جواب مثبت میدن ، یعنی از چاله به چاه میافتن . حالا کی جوابگوی این عاطفه های له شده و آسیب دیده است ؟من نمی دونم ! حالا کی باید آگاهی درست می داد و نداد ؟ من نمی دونم ! ما که قانون زمان مشمول حالمون شد ، شایدم بهترین راه حلش همین باشه . اما خدا میدونه که لحظه به لحظه اش جهنم و سوختن بود ، محبت سوخته ، عاطفه سوخته ، احساسات سوخته ...
خیلی متاسف شدم البته قبلا هم با موارد اینطوری مواجه شده بودم و درد دلهای اینچنینی رو شنیده بودم ، اما به این وخامت نه ، کسی نخواسته باشه کسی رو دوست داشته باشه ولی نتونه ! رقت آوره !!!
گفتم : علیرغم اینکه چندان منصفانه حرف نمی زنی ولی من حرفها ت رو بطور کلی قبول دارم .اما چرا فکر میکنی سوالت جواب نداره ؟ فقط چون از چند نفر پرسیدی که نتونستن جواب بدن ؟ اتفاقا تو همون موضوعی که خونده بودم و براتون گفتم چند تا راه حل جالب ارائه شده بود ، البته یه مقدار کمرنگ عنوان شد اما راه های دیگری هم به نظر من برای خروج از این معضل وجود داره که اتفاقا به درد مذهبی ها میخوره یعنی کسایی که ادعا میکنن اسلام و قران براشون اهمیت داره ، قران هم راههایی نشون داده
نظرات شما: نظر
منبع: www.iqna.ir
نظرات شما: نظر
بنام خدا
رابطه عصمت وعدالت خداوند::
چند روز قبل با یکی از دوستان صحبت می کردم بحث به گناه کردن افراد رسید واینکه چرا برخی دائما غرق در گناه هستند وبرخی دیگر با استفاده از مقام عصمت باید از گناه دور باشند.و از این طریق سعی در زیر سوال بردن عدالت خداوند را داشت.
رابطه عصمت و عدل الهى از دو جهت قابل بررسى است:
الف ـ آیا عدل الهى اقتضا مى کند، در هر زمان انسان هاى معصوم وجود داشته باشند و نبود آنان، ظلم محسوب شود؟ ب ـ آیا موهبت عصمت به برخى از انسان، با عدالت الهى سازگار است؟
پاسخ پرسش اول مثبت است. اگر خداوند انسان ها را بیافریند، در حالى که مى داند، آنان نیاز به راه نما دارند، آن هم راه نمایى عالم و معصوم، تا آنان را هدایت کنند، ولى در میان آنان، راه نمایان معصوم قرار ندهد، به انسان ها ظلم کرده است.. «وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُـلْمًا لِّلْعِبَادِ ;(غافر،31) خدا بر بندگان خود ستم نمى خواهد.»
«وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً ;(اسراء،15) ما تا پیامبرى برنینگیزیم، به عذاب نمى پردازیم.»
پس علاوه بر این که حکمت و هادى بودن خداوند اقتضا مى کند، هادیان معصومى در میان انسان ها باشند، عدالت الهى نیز چنین اقتضایى را دارد.
پاسخ پرسش دوم هم مثبت است; یعنى، موهبت عصمت به برخى از انسان ها، با عدل الهى منافات ندارد. دانشمندان علم کلام، عصمت را موهبت الهى دانسته اند، که به علت وجود زمینه و شایستگى، به شخص معصوم افاضه مى شود و هرگز قابل تحصیل و اکتساب نیست، گرچه عدالت و تقوا از امور اکتسابى است که انسان هاى آزاده و پیراسته از بند شهوت وبردگى نفس اماره مى توانند آن را به دست آورند.•
آیات قرآن هم بر اکتسابى نبودن عصمت دلالت دارد «وَ إِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الاَْخْیَارِ ;(ص،47) و آنان در پیشگاه ما به جد از برگزیدگان نیکانند.»
«وَ لَقَدِ اخْتَرْنَـهُمْ عَلَى عِلْم عَلَى الْعَــلَمِینَ ;(دخان،32) و قطعاً آنان را از روى علم بر جهانیان برگزیدیم.»
«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ;(احزاب،33) خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
عطاى عصمت به برخى از بندگان، بى عدالتى نیست; زیرا اولا، به کسى که مسئولیتى داده مى شود، باید ابزار و ساز و کارهاى لازم براى انجام آن مسئولیت را داشته باشد. مقام نبوت، رسالت و امامت به کسى داده مى شود که معصوم باشد. «وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَ هِیمَ رَبُّهُو بِکَلِمَـت فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّى جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِى قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِى الظَّــلِمِینَ ;(بقره،124) و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید، ]خدا به او [فرمود: من تو را پیشواى مردم قرار دادم. ]ابراهیم[ پرسید: از دودمانم ]چطور[؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمى رسد.»
ثانیاً، عطاى عصمت، بى حساب نیست; کسانى از این موهبت الهى برخوردار شده اند که در خودشان شایستگى دریافت آن را داشته اند.
ثالثاً، آنچه خداوند به بندگان عطا مى کند، بر اساس تفضل است نه استحقاق. این گونه نیست که انسان هایى غیرمعصوم استحقاق دریافت عصمت را داشته اند، ولى خدا دریغ کرده است. امّا این تفضّل بر اساس حکمت، مصلحت و ظرفیت هاى دریافت کنندگان آن است. به هر حال چون هیچ کس بر خدا حق ندارد، ظلم نیز مفهومى نخواهد داشت.
http://adleelahi.parsiblog.com
نظرات شما: نظر