بنام خدا
آیا شفاعت با عدل خداوند منافاتى ندارد؟
نظرات شما: نظر
سلام و عرض ادب
ببخشید دیر شد!! عجالتا این وبلاگ رو داشته باشید تا هفته بعد انشاءالله از خجالتتون دربیام!
نظرات شما: نظر
این هم عین پیامی که یکی از دوستان در قسمت پیامهای پست علی(علیه السلام) در معراج ارسال کرده، آورده، به آن جواب داده ام
س
منظور از مکان قرب چیست و چرا از فاصله دو کمان نام برده می شود؟
مگر خدا ماده است که جایگاهی فیزیکی داشته باشد که این فاصله را با معیار هایی این چنینی بسنجیم؟
با سلام به شما دوست عزیز در ارتباط با سوال شما به 2 نکته ضروری اشاره می کنم:
1. «دُنو» مصدر فعل «دنى» و به معناى نزدیکى است . کلمه «تدلّى» مصدر فعل «تدلّى» و به معناى بسته شدن و آویزان گشتن چیزى است و به طور کنایه ، براى شدت نزدیکى به کار رفته است ; پس منظور قرب در< فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى> ؛النجم/ 9 به صورت کنایه و براى شدت قرب است و منظور از آن ، قرب مقامى است ; و نه مکانى ; زیرا خداوند متعال جسم نیست تا با بندگانش فاصله مکانى داشته باشد ، نه اینکه مکانی متصور شویم تا این شبهه وارد شود و نمى توان گفت ، فاصله خدا با بندگانش این مقدار است . کاربرد «قرب » در این جا کاربردى مجازى است نه حقیقى ; یعنى واقعاً وجود خارجى این شخص ، در نزدیکى وجود خارجى آن شخص قرار نگرفته است ; بلکه از آن رابطه خاص روحى که از طرف مخدوم نسبت به خادم برقرار شده و آثارى که بر این رابطه روحى مترتب است ، مجازاً و تشبیهاً به «قرب » تعبیر شده است .
2. این گونه تشبهات که در قرآن هم وجود دارد بیشتر به خاطر تقریب به ذهن و درک و فهم بهتر مردم به کار رفته است به این صورت که اگر بخواهیم نزدیکی را بیان کنیم این گونه بیان می شود برای مثال در قرآن در برای خدا دست فرض شده <یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ>؛ الفتح/10 ؛وهمچنین برای خداوند عرش قائل شده است<اِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ ...>؛الأعراف/54؛این در حالی است که برای هر کدام از این کلمات در جای خود معنای خاصی غیر از معنای لغوی آن لحاظ شده است . که بهتر است برای مطالعه بیشتر به تفاسیر مراجعه کنید
منبع: وبلاگ پیامبر اعظم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
دوستان عزیز حتماً به وبلاگ زیر مراجعه فرمائید
نظرات شما: نظر
آیا همه آیات قرآن کریم بطن دارند؟
بله، از پیامبر اکرمنقل شده است "برای قرآن کریم ظاهر و باطنی است. برای باطن آن نیز باطنی است تا هفتاد بطن." (سفینة البحار، شیخ عباس قمی;، ج 1، ماده بطن،)
هر چند در روایت یاد شده به هفتاد بطن اشاره شده است، ولی مراد این است که برای قرآن کریم تأویلها و مراتب متعددی از معنا وجود دارد که به عددی محدود نمیشود; بلکه به حسب اختلاف مراتب افرادی که اهل تفسیر آیات قرآن کریم هستند این معانی تغییر میکند و همگی نیز مورد نظر اسلام است و همین ترتیب یعنی ظهور یک معنای ساده ابتدایی از آیه و ظهور معنای وسیعتری برای آن و همچنین ظهور و پیدایش معنایی دیگر و وسیعتر برای آن در سرتاسر قرآن مجید جریان دارد; مثلاً از آیه کریمة ....
نظرات شما: نظر
بنام خدا
ادامه بحث قبلی
اصل سوم
عدل الهى در تکوین و تشریع و جزا تجلیات گوناگونى دارد، که ذیلا به شرح هر یک مىپردازیم.
الف - عدل تکوینى: خداوند به هر موجودى آنچه را که شایستگى آن را دارد عطا مىکند، و هرگز استعدادها را در مقام افاضه وایجاد نادیده نمىگیرد. قرآن مىفرماید:‹‹ربنا الذی اعطى کل شیء خلقه ثم هدى›› (طه/50) پروردگار ما کسى است که نیازهاى وجودى هر چیزى را به او عطا کرده و او را هدایت مىکند.
ب - عدل تشریعى: خدا انسان را که شایستگى کسب کمالات معنوى را دارد، با فرستادن پیامبران و تشریع قوانین دینى هدایت مىکند، و نیز انسان را به آنچه خارج از توان او است تکلیف نمىکند. چنانکه مىفرماید:
‹‹ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربى وینهى عن الفحشاء والمنکر والبغى یعظکم لعلکم تذکرون››(نحل/90): خدا به دادگرى و نیکى و دستگیرى از نزدیکان فرمان مىدهد، و از فحشا وکار ناروا و ستم نهى مىکند، شما را پند مىدهد باشد که متذکر شوید. از آنجا که عدل و نیکى و دستگیرى از بستگان، مایه کمال انسان، و آن سه فعل دیگر مایه سقوط اوست، سه فعل نخست را واجب ساخته و از سه فعل اخیر نهى کرده است. ادامه مطلب
وبلاگ مفید
نظرات شما: نظر
به نام خدا
دوستی سؤال کرده که چه چیزایی مانع فهم قرآن میشه و چه چیزایی به فهم قرآن کمک میکنه؟
در جواب این دوستمون باید بگم که فهم قرآن بستگی به دو سری شرایط داره یک سری شرایط علمی و اطلاعاتیه مثل آشنایی با زبان عربی و یک سری شرایط نفسانی و روحیه مثل صفای دل.
مفاهیم و معانی قرآن مراتب داره و معانی الفاظ و عبارات آن ظاهر و پایین ترین مرتبه ی قرآنه. بالاترین مرتبه و فهم کامل اون فقط در توان پیامبر و اهل بیت شریفش (صلوات الله علیهم) هست.
به طور کلی باید گفت که موانع فهم قرآن عبارتند از:
1- عدم تسلط بر زبان عربی و ادبیات و علوم مربوط.
2- عدم آشنایی با شأن نزول ها، ناسخ و منسوخ ها، محکمات و متشابهات، عام و خاص ها و سایر خصوصیات آیات.
3- عدم تسلط بر فرهنگ و تاریخ پیامبران و اقوام آنان بخصوص پیامبر اعظم و اعراب.
4- نارسایی ترجمه ها و تفاسیر.
5- عدم طهارت باطنی و ظاهری (لا یمسه الا المطهرون).
6- عدم طهارت روح و آلودگی به حجاب های روحانی مانند گناه، حب دنیا و تعلقات دنیوی و...
7- عدم ارتباط با منابع فیض و علم مانند پیامبر، اهل بیت و علمای ربانی.
8- عوامل فیزیکی و مادی و روانی مانند شلوغی محیط و نداشتن آرامش روحی و عصبی.
و...
و اما عوامل مفید در فهم قران با توجه به پاسخ سؤال فوق به دست می آید.
یعنی تمهیدات لازم برای فهم قرآن عبارتند از:
1- تسلط بر زبان عربی و ادبیات و علوم مربوط.
2- آشنایی با شأن نزول ها، ناسخ و منسوخ ها، محکمات و متشابهات، عام و خاص ها و سایر خصوصیات آیات.
3- تسلط بر فرهنگ و تاریخ پیامبران و اقوام آنان بخصوص پیامبر اعظم و اعراب.
4- استفاده از ترجمه ها و تفاسیر مطمئن و گویا.
5- طهارت باطنی و ظاهری (لا یمسه الا المطهرون).
6- طهارت روح و برطرف کردن حجاب های روحانی مانند گناه، حب دنیا و تعلقات دنیوی و...
7- ارتباط با منابع فیض و علم مانند پیامبر، اهل بیت و علمای ربانی که خداوند فهم قرآن را به آنان عطا فرموده است.
8- ایجاد شرایط فیزیکی و مادی و روانی مناسب مانند آرامش محیط و آرامش روحی و عصبی و...
برای مطالعه ی بیشتر به آدرس های زیر مراحعه کنید:
http://www.porsojoo.com/fa/node/2428
http://www.pajoohe.com/userdata.php?code=152
http://www.bachehayeghalam.com/articles/000971.php
http://www.qomicis.com/farsi/questions/answer.aspx?id=19
کتاب روش برداشت از قرآن، اثر شهید آیة الله بهشتی.
اینم یه سایت در باره ی طب قرآنیه: http://www.tebbeghorani.com/index.htm البته همونطور که میدونید ذکر این سایت و هیچ سایت یا وبلاگی در اینجا به معنای تایید اون نیست.
اینم سایت بنیاد قرآن و عترته: http://www.bonyad-qoran.org/Show.php?Page=Home
یا حق
نظرات شما: نظر
بنام خدا
سلام دوستان
4 اصل در عدل الهى مطرح می باشد
اصل اول
همه مسلمانان خدا را عادل مىدانند، و عدل یکى از صفات جمال الهى است.و پایه این اعتقاد آن است که در
قرآن، هرگونه ظلم از خدا نفى شده و او به عنوان «قائم به قسط» یاد گردیده است، چنانکه مىفرماید:‹‹ان الله
لا یظلم مثقال ذرة›› (نساء/40): خدا به اندازه ذرهاى ستم نمىکند.و نیز مىفرماید: ‹‹ان الله لا یظلم الناس
شیئا›› (یونس/44): خدا هرگز به مردم ستم نمىکند.
نیز مىفرماید: ‹ هد الله انه لا اله الا هو والملائکة و اولوا العلم قائما بالقسط›› (آل عمران/18):خدا، فرشتگان و صاحبان دانش گواهى مىدهند که جز او خدایى نیست، و او قائم به قسط است.
گذشته از آیات یاد شده، عقل نیز بروشنى بر عدل الهى داورى مىکند. زیرا عدل، صفت کمال است و ظلم
صفت نقص; و عقل بشر حکم مىکند که خداوند همه کمالات را دارا بوده و از هرگونه عیب و نقصى در مقام
ذات و فعل منزه است.ادامه مطلب
وبلاگ مفید
نظرات شما: نظر
دوستان خوب و همراهان گرامی سلام
امروز سایتی رو معرفی خواهم کرد که شما میتونید وبلاگهای قرآنی خودتون رو بهش معرفی کنید.
دایرکتوری وبلاگهای اسلامی و قرآنی حاصل تلاش همکاران ما در شهر قرآنه. شما میتونید وبلاگهای قرآنی خودتون رو به این سایت معرفی کنید تا در پربار کردن این بانک اطلاعاتی نقش مهمی داشته باشید.
لازمه بگم که این سایت در حال حاضر مراحل اولیه رو طی میکنه و ممکنه نقایصی داشته باشه که شما میتونید اون نقایص رو به ایمیل من ارسال کنید تا دوستان ما در بخش فنی نسبت به رفع اون اقدام کنند.
راستی تا یادم نرفته وبلاگ مسؤلین شهر قرآن رو هم معرفی میکنم:
این وبلاگ تقریبا هر روز به روز میشه و البته به سه زبان فارسی عربی و انگلیسی هم پست داره! فقط اگر خواستید کامنت بدید حتما باید عضو شهر شده باشید!!
ما منتظر نظرات شما هستیم.
نظرات شما: نظر
مگر در قرآن و احادیث نیامده است که پیامبران و امامان از هرگونه اشتباه و گناهى معصوم بوده اند، پس چرا در نیایش و راز و نیازهاى آنها به وفور مشاهده مى کنیم که آنان از خداوند طلب بخشش گناهان و کوتاهى در عبادت مى کنند؟
گرچه شیعه معتقد به عصمت پیامبران و امامان(علیهم السلام) از خطا و گناه است، اما خطا و گناه مراتبى دارد:
1ـ گناه به معناى حقیقى آن که معصیت است و ترک فعل واجب یا انجام فعل حرام است. پیامبران و امامان(علیهم السلام)کاملاً از این گونه گناه معصوم بودند، زیرا اگر مرتکب چنین گناهانى مى شدند اعتماد مردم را نسبت به خود از دست مى دادند و نقض غرض مى شد; هدف از بعثت پیامبران یا انتصاب امامان به وصایت، جلب اعتماد مردم و حجیت فعل و قول و تقریر خودشان است، تا بتوانند پیام خداوند را بى کم و کاست به آنان برسانند و آنان را به حقیقت محض هدایت کنند و به سعادت ابدى برسانند.
2ـ گناه و خطا به معناى مجازى آن یعنى ارتکاب یا ترک کارى که مطلوب خداوند نیست; مثلاً انجام امور مباح یا مکروه که از آن به «ترک اولى» تعبیر مى شود; یعنى بهتر آن بود که آن فعل صورت بگیرد (مستحب) یا ترک شود (مکروه) یا به جاى آن فعل مباح، فعل بهترى صورت گیرد یا ترک شود، زیرا ترک آن بهتر از انجام آن است.
نظرات شما: نظر
ابنمسعود نقل مىکند که، دیدم حضرت على(ع) را که مشغول نماز است و در رکوع و سجودش مىگوید: اللهم بحق محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم عبدک اغفر للخاطئین من شیعتى« پروردگارا! به حق بنده مقربت محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم خطاکاران از شیعیان مرا ببخش. »از نزد او خارج شدم و به محضر رسول خدا (ص) شرفیاب شدم. ایشان را در حال نماز یافتم. دیدم که رسول خدا (ص) در نماز خود مىگوید:اللهم بحق على علیهالسلام عبدک اغفر للخاطئین من امتى «خداوندا! خطاکاران از امت مرا، بحق على علیهالسلام بنده مقربت ببخش. »از آنچه دیده بودم، در من وحشت و تردید بزرگى ایجاد شد. وقتى نماز رسول خدا (ص) به پایان رسید، خطاب به من فرمودند: اى پسر مسعود! آیا کافر شدى بعد از آنکه ایمان آورده بودى؟ عرض کردم، ابداً چنین نیست یا رسولاللَّه، بلکه على (ع) را دیدم که خداوند را به حق شما طلب مىکرد و شما را دیدم که خدا را به حق على (ع) مىخواندید. پس تردید کردم که کدامیک از شما نزد خدای عزوجل برترید.پیامبر (ص) فرمودند: اى پسر مسعود، بنشین. پس من در مقابل، رسول خدا (ص) نشست آن حضرت فرمودند: خداوند من و على (ع) را از نور عظمت و بزرگى خود خلق کرد، هزار سال قبل از آنکه سایر خلائق را بیافریند. زمانى که هیچ تسبیح و تقدیسى وجود نداشت. پس نور مرا شکافت و از نور من آسمانها و زمین را آفرید. به خداى تبارک و تعالى قسم که من از آسمانها و زمین برترم. و چون نور على (ع) را منتشر ساخت عرش و کرسى از نور او خلق گردید؛ به پروردگار قسم که على (ع) از عرش و کرسى برتر است.
سپس نور حسن (ع) را باز کرد و لوح و قلم از نور او به وجود آمد و به خدا قسم که حسن از لوح و قلم نیز برتر است و چون هستى را از نور حسین (ع) معطر کرد، بهشت و حوریان زیباروى از نور او پدیدار گشتند؛ واللَّه حسین از حورالعین برتر است. سپس همه هستى از شرق تا به غرب تاریک ماند. ملائکه بر پروردگار از آن همه تاریکى و ظلمت شکایت کردند و خواستند که پروردگار تاریکى را از ایشان برطرف کند. پروردگار در اجابت خواسته آنان کلمهاى فرمود، از آن کلمه روحى خلق گردید، سپس کلمهاى دیگر فرمود و از آن کلمه نورى خلق شد پس آن نور را به آن روح اضافه کرد و آن را در بلندترین مکان عرش قرار داد. همه عالم از شرق تا به غرب نورانى شد. آن روح آمیخته به نور خلق شده از لطف پروردگار کسى نیست، جز فاطمه زهرا و به همین دلیل او را زهرا نامیدند زیرا نورش آسمانها را روشن ساخت. در ادامه این روایت زیبا پیامبر(ص) مىفرمایند: پسر مسعود، چون روز قیامت فرارسد، پروردگار به من و على (ع) مىفرماید: هرکس را که مىخواهید به بهشت داخل کنید و به جهنم بفرستید هرکس را که مىخواهید. و این قول پروردگار در قرآن مجید است که« القیا فى جهنم کل کفار عنید. هر کافر متکبر لجوج را به جهنم افکنید.« ق،آیه پس کافر کسى است که از نبوت من سرپیچى کند و عنید کسى است که از ولایت على (ع) و عترتش و محبت کردن به شیعیان و دوستانش سر باززند.
نظرات شما: نظر